علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

تمام جامعه را


بریز داخل واگن تمام جامعه را
وَ سر به نیست کن از بُن تمام جامعه را

خیانتی است عظیم و خطا اگر بدهی
به دشمنان تمدن تمام جامعه را

نمی شود بکنی ای خدای عزّ و جل
سوئیس و نروژ و ژاپن تمام جامعه را ؟

شبیه فکر خراب است و مضمحل کرده
کراک و بنگ و متادون تمام جامعه را

به رغم شایعه و ادّعای مدّعیان
گرفته بوی تعفّن تمام جامعه را

آردینی اوخو
دوشنبه 13 شهریور 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

عشق تو

روزم سیاه بود اگر عشق تو نبود
عمرم تباه بود اگر عشق تو نبود

بیهوده زیر سایه دلگیر ابرها
چشمم به راه بود اگر عشق تو نبود

از من اگر سوال کنی زندگی چه بود ؟
پوچ و گناه بود اگر عشق تو نبود

در ابرها و جنگل و ساحل قدم زدن
سخت اشتباه بود اگر عشق تو نبود

کی خوابهای تلخ و پریشان من پُر از
آغوش ماه بود اگر عشق تو نبود؟

دنیا به شکل جنگل آتش گرفته در
قاب نگاه بود اگر عشق تو نبود

آردینی اوخو
دوشنبه 30 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

کیش ۹ تیر ۱۳۷۷

ای غزلهای چشمت،ناب و نیلوفرانه
بر لبت آسمانی از سرود و ترانه

من تو را دوست دارم،چون خدا می پرستم
غرق یاد توام در این سکوت شبانه

چون به یاد جدایی از تو افتادم امشب
شد به یادت روانه،اشک من دانه دانه

می نشینم به راهت منتظر تا بیایی
وعده آن سوی ساحل،موج و دریا بهانه

عاشقانه سرودم این غزل را برایت
ای نگاه لطیفت، ساده و عاشقانه

آردینی اوخو
دوشنبه 30 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

از دید ما

آدم سالم سفیه و ساده است از دید ما

شیخ هم مست غرور و باده است از دید ما


چونکه باشد دشمن آبادی و آزادگی

شک نکن دین بدتر از قلّاده است از دید ما


هرکسی با جان و دل سنگ وطن بر سینه زد

زنده و باغیرت و آزاده است از دید ما


بر هوای نفس خود هر آدمی که چیره شد

قابل تحسین و فوق العاده است از دید ما


بیشتر از پاکی دامان خود دم می زند

هرکسی شُل بوده و واداده است از دید ما


بر خلاف رای و بر عکس نمک نشناس ها

سگ نماد عاشقی، دلداده است از دید ما

​​​​​​​

چون جدیدأ مرد از زن قابل تشخیص نیست

با اجازه نرّه خر هم ماده است از دید ما

آردینی اوخو
چهارشنبه 25 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

پورن استار

هست پاک و مثبت و اسطوره ی رفتار ما
منبع خیر است و اصل و منشاءِ گفتار ما

می کند از ما حفاظت روز و شب با ترس و لرز
تا نیفتد از تن ما لحظه ای شلوار ما

خوب و بد را می دهد تشخیص و خیلی وارد است
بوده عمری در کف افکار او افسار ما

با ملائک یار غار است و یقینا بعد مرگ
رفع می گردد به دست او عذاب النّار ما

پاگرفته با وجود او و عقد و خطبه اش
زندگانیّ پر از رنج و فلاکت بار ما

ما مریدان وی و او ناجی و آقای ماست
می شود هموار با او راه ناهموار ما

قصّه ی رسوایی و فسق و فجورش شایعه است
بیخودی تهمت نزن بر شیخ پورن استار ما

آردینی اوخو
شنبه 21 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

تلخی

غروبِ سردِ تو و انتظار من تلخ است
بد است حال من و روزگار من تلخ است

دلم گرفته و بارانِ یأس می بارد
زبانِ شعر خزان و بهار من تلخ است

شراب،حالِ دلم را نمی دهد تسکین
به سوی هرچه که باشد فرار من تلخ است

قرارمان به قیامت چراکه فرجام ِ
قرارهایِ دلِ بی قرارِ من تلخ است

من آن دیارِ غریبم که بی تو سوخته ام
وَ سرگذشتِ من و انتحار من تلخ است

تمام ِ بازی من بر سرِ تو با دنیا
به شرطِ باختن است و قمار من تلخ است

شمال و جنگل و دریا چه لذّتی دارد؟
که کام جنگل و دریا کنار من تلخ است

آردینی اوخو
یکشنبه 15 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

بلاک

من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز

گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز

خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز

با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز

ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز

اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز

آردینی اوخو
شنبه 31 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

بلاک

من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز

گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز

خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز

با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز

ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز

اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز

آردینی اوخو
شنبه 31 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

شب زیبایی که...

زندگی بی تو عذاب است و جهان جایی که .‌‌....
نیست امید به آینده و فردایی که ...

لنگر انداخته در ساحل تنهایی من
موج و دلتنگیِ توفانیِ دریایی که ....

چشم در چشم تو و دست در آغوش خیال
منم و تلخی و شیرینیِ رویایی که....

ابر و بارانی و وقتی که نباشی دل من
خالی و خشک ترین جنگل و صحرایی که...

خاطرات تو مرا زنده نگه می دارند
یاد تو همسفر روز مبادایی که...

سخت در سنگر عشق تو پناهنده شدم
بغلت امن ترین نقطه ی دنیایی که....

تو نیا تا که به پایان نرسد دلخوشی و
لذّت خواب و خیال شب زیبایی که....

آردینی اوخو
پنجشنبه 29 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

عاشق

خواب و بیدارم از آن روز که عاشق شده ام
مست و هُشیارم از آن روز که عاشق شده ام

ای خوش و تلخ ترین  قصّه دنیا ای عشق
از تو سرشارم از آن روز که عاشق شده ام

نیست جز یاد دل انگیز تو در خط به خط و
رگ خودکارم از آن روز که عاشق شده ام

باغ خشکیده من با تو خوش و خرّم شد
شاخ پربارم از آن روز که عاشق شده ام

گوهر عشق تو را یافتم و در دل خود
گنج ها دارم از آن روز که عاشق شده ام

شکر نام تو را ریختم و شیرین شد
شعر و گفتارم از آن روز که عاشق شده ام

گله از فاصله ها نیست و آسان شده است
راه دشوارم از آن روز که عاشق شده ام

آردینی اوخو
یکشنبه 25 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,